آرزو و رویا در فضای بی کران آرزوهایم در مطلع افکارم ، در غروب تنهائیم ،در....می خواهم آرزو کنم آرزویی که با آن بتوانم رویاهایم را بپوشانم ، رویاهای چندین و چند ساله خویش را .می خواهم بگریم زیرا گریه غم را از دل می برد میخواهم نامه ای برایت بنویسم تا شاید بتوانم خود را از رویاهایم برهانم هر چند تا واقعیت فاصله ای نیست در دنیا چیزهایی هست که افکار انسان را به خود مشغول می کند ولی آیا واقعا افکار انسان آنقدر وسیع است که فکر خود را با چیزهایی مشغول کند که اصلا معنایی ندارند ؟ آری برای شناخت حقیقت باید واقعیت را شناخت . فردا خیلی دیر است ،درنگ کن ، شتاب کن ،دیگران رفتند و ما ماندیم در خود .باید جوشید مثل آب در چشمه ، مثل گرما در خورشید ، باید رفت تا ابدیت ،تا هستی ،تا وجود ، تا به هرچی خواهی رسی .آری تلاش رسیدن است در زمره هستی . کوشش کن تا به اوج صعود در انسانیت و عشق رسی.... به امید روزی که از این زندان سرد و بی روح آزاد شویم و پا در جاده های سبز آزادی بگزاریم به یاد..........
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مرگ رویاها و آدرس
yadeayam2011.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.